یکی از مواردی که در فسخ نکاح دائم کاربرد دارد تدلیس محسوب می شود. قانون مدنی در ماده 348 در بیع تدلیس را توضیح داده لیکن به طور مستقیم در مبحث نکاح به آن پرداخته نشده است.در این مقاله در ادامه سلسه مقالات فسخ نکاح به تدلیس می پردازیم.
فهرست مطالب
قانون مدنی در ماده 438 در مورد بیع تعریف نموده : تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله می شود. تدلیس در مبحث فسخ نکاح دائم عملیاتی است که نسبت به زن یا مرد موجب فریب طرف دیگر در ازدواج با او می شود.
عملیات فریبنده که موجب خیار تدلیس می گردد ممکن است به وسیله شخص ثالث غیر از زوجین انجام گیرد، مثل آنکه پدر یا مادر یا واسطه دیگری وصفی بر خلاف حقیقت در یکی از زوجین برای طرف بگوید که سبب میل و رغبت او در انعقاد نکاح گردد و به اعتماد وجود آن اوصاف ازدواج کند.
عملیات فریبنده که موجب فسخ نکاح گردد عبارت است از:
عمل مثبت ممکن است لفظ یا نوشته باشد، مانند توصیف کردن زن یا مردی به سلامت مزاج و نداشتن عیب برای شخص دیگری که قصد ازدواج با او را دارد که به اعتماد بر آن زدواج نماید، هرگاه زن یا مرد دارای عیب باشد.
فرقی نمی کند عیب مزبور از عیوبی باشد که سبب ایجاد فسخ می گردد مانند جنون ،عنن و یا غیر ازآن عیوب باشد مانند بلاهت ، صرع یا بعضی بیماری ها.
همچنین اگر زن یا مردی را برای شخصی که قصد ازدواج دارد به صفات کمالی توصیف کند و فرد فاقد آن صفات باشد از موارد فسخ نکاح دائم به شمار می آید. نکته مهم این است توصیف زن یا مرد در غیر موردی که شخص قصد ازدواج دارد تدلیس محسوب نمی شود و از موارد فسخ نکاح نیست.
عمل مثبت ممکن است از امور مادی باشد . مثلا دختری سرش طاس باشد و بوسیله کلاهگیسی موهای انبوهی در خود بنمایاند از موارد فسخ نکاح می باشد.
یا هرگاه سینه ندارد و بوسیله سینه های مصنوعی سینه خود را برجسته سازد ، یا دندان او در اثر عاریه کشیده شود و خود را دارای دندانهای طبیعی وانمود کند از موارد تدلیس در نکاح و فسخ نکاح است. یا هرگاه مردی که سواد ندارد با ارائه گواهینامه مجعول خود را مهندس ساختمان معرفی کند و زن با اتکاه به آن با مرد زناشویی کند از موارد فسخ نکاح است.
در موارد بالا چون در اثر عملیات مزبور طرف فریب خورده و ازدواج کرده می تواند به عنوان تدلیس در نکاح آن را فسخ نماید.
عمل منفی که در تدلیس موجب فسخ نکاح می گردد در واقع عمل منفی یا ترک در موردی است که به جهتی از جهات شخص مکلف به انجام آن بوده است. همچنانی که عدم ذکر عیوب مرد یا زن در مقامی که باید بیان گردد، موجب تدلیس می شود و نکاح را فسخ می کند.
مانند آنکه شخصی از دیگری که مورد اعتماد اوست در ازدواج با مرد یا زنی مشورت کند وآن شخص با علم بر عیوب او ازدواجش را صلاح بداند،بدون آنکه از آن عیوب ذکری کند از موارد فسخ نکاح دائم تلقی می گردد.
در تدلیس باید عملیات مثبت یا منفی انجام تا موجب فریب طرف دیگر در ازدواج شود، هرگاه در یکی از نامزدها عیبی باشد که از عیوب موجب خیار فسخ نکاح نباشد و نامزد دیگر یا کسی که موجب انعقاد نکاح می شود اظهاری ننماید،از موارد تدلیس در نکاح محسوب نمی شود.
همچنین هر گاه یکی از نامزد ها تصور صفت کمالی در دیگری بنماید یا کسی که موجب انعقاد نکاح می شود با علم به بودن صفت مزبور وآگاهی بر تصور طرف خود ،سکوت اختیار نماید.
در قانون مدنی ماده ای که صراحتا به نام خیار تدلیس ، حق انحلال نکاح را به یکی از زوجین دهد موجود نیست. ولی این امر به سادگی از عبارت ( عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد) مذکور در ماده 1128 ق.م استنباط می شود. ماده 1128 قانون مدنی : هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود طرف فاقد وصف مذکور بوده برای طرف مقابل حق فسخ نکاح خواهد بود.(منبع دکتر حسن امامی )