تدلیس در عقد نکاح (قسمت 1)
کلیات قانون مدنی تدلیس را در ماده ۴۳۸ قانون مدنی در مورد بیع تعریف نموده است تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله میشود
بنابراین تدلیس در مورد نکاح عبارت است از عملیاتی نسبت به زن یا مرد که موجب فریب طرف دیگر در ازدواج با او می گردد .
عملیات فریبنده که موجب خیار تدلیس می گردد ممکن است به وسیله شخص ثالث غیر از زوجین انجام شود مانند آن که پدر یا مادر یا واسطه دیگری اوصافی را که بر خلاف حقیقت در یکی از زوجین برای طرف دیگر بگوید که سبب میل و رغبت او در انعقاد نکاح گردد و به اعتماد وجود آن ازدواج کند
همچنان که ممکن است به وسیله خودزنی زن یا شوهر باشد
فهرست مطالب
عملیات فریبنده در تدلییس نکاح بر دو قسم است
یک مثبت و منفی
عمل مثبت ممکن است الفاظ یا نوشته باشد مانند مردی به سلامت مزاج و ندانش نداشتن عیب برای شخص دیگری که قصد ازدواج با او را دارد که به اعتماد بر آن ازدواج نماید هر گاه آن زن یا مرد دارای عیب باشد.
فرقی نمی کند عیب مذکور از عیوب می باشد که سبب ایجاد حق فسخ می گردد مانند جنون یا غیر از آن میباشد مانند بلاهت صرع و بعضی بیماریهای غیرقابل علاج مثل سرطان.
همچنین است توصیف که یا مرد برای شخصی که قصد ازدواج دارد به صفات کمالی که به اعتماد وجود آن صفات با او ازدواج کند هر گاه آن صفات را دارا نباشد.
توصیف زن یا مرد در هر یک از دو مثال بالا در غیر موردی که شخص قصد ازدواج دارد و یا توصیف برای کس دیگری در مجلسی که زن یا مرد در آن حضور دارند با آن که با اتکا به وجود آن صفات ازدواج نماید تدلیس محسوب نمی گردد .
عمل مثبت ممکن است از امور مادی باشد چنانچه دختری سرش طاس باشد و به وسیله کلاه گیس ای موهای انبوهی را در خود به نمایاند و یا هر گاه سینه ندارد و به وسیله سینه های مصنوعی سینه خود را برجسته بسازد ایا دندان های او در اثر بیماری کشیده شده باشد.
منفی یا ترک عمل در مواردی میتواند موجب تدلیس گردد که به جهتی از جهات شخص مکلف به انجام آن بوده است همچنان که عدم ذکر عیوب مرد یا زن در مقامی که باید بیان گردد موجب تدلیس میشود مانند آن که شخصی از دیگری در مورد اعتماد داشته باشد در ازدواج با زن یا مرد مشورت کند و آن کس به علم بر عیوب و ازدواج را صلاح بداند بدون آنکه آن را ذکر کند .
در قانون مدنی ماده ای که صراحتاً به نام خیار تدلیس حق انحلال نکاح را به یکی از زوجین بدهد موجود نیست ولی این امر به سادگی از عبارت عقدم توان بر آن واقع شده باشد طبق ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی استنباط می گردد ماده ۱۳۲۸ قانون هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شده باشد و بعد از عهد معلوم شود که طرف مذکور فاقد صفت مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواست مذکور در عقد تصریح شده باشد یا عقب متباین آن بر آن واقع شده باشد
صفت در عقد نکاح در صورتی که در عقد نکاح صفت خاصی در یکی از زوجین شرط شود و پس از معلوم گردد که در آن صفت در و موجود نبوده طرف دیگر میتواند به اعتبار خیار تخلف از وصف عقد نکاح را فسخ نماید مثلاً هرگاه مردی به خواستگاری زن برود و زن خود را متخصص در امر امراض زنانه و تحصیلکرده در کشور خارجی معرفی نماید و در عقد شرط شبکه زنان متخصص در امور زنان است و پس از آن معلوم گردد که زن چند در یکی از بیمارستانهای ج کلفت یا پرستاری کرده است شوهر میتواند نکاح را فسخ نماید ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی میگوید هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده باشد و بعد از ارز معلوم گردد که طرف مذکور فاقد سفت مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خاص صفت مذکور در تاسیس شده باشد یا عقب متباین آن بر آن حاصل شده باشد هر صفتی از اساف که دارای منفعت عقلایی باشد و نامشروع نباشد میتواند در هر یک از زوجین ضمن عقد نکاح شرکت نمود و چنانچه پس از اخلاف آن کشف کرد د ر مشروط الله میتواند عقد نکاح را فسخ کند ممکن است عقل مبتنی بر وجود سفتی در یکی از زوجین منعقد شده باشد که اگر آن صفت را نداشت طرف دیگر نکاح منعقد نمی کرد اگرچه صفت مذکور ضمن آن ذکر نشده باشد به نظر میرسد طبق عرف کنونی در ایران دختری که هنوز شوهر نکرده باشد �تبار آن که با کراس مرد با او ازدواج میکند بنابراین سفت مذکور اگرچه در عقد ذکر نشده باشد ولی شوهر عقد را مبتنی بر آن واقع ساخته است لذا هر و پس از کشف شبکه زن سفت بکارت را فاقد ست مرد میتواند نکاح را فسخ کند
همچنین می توانید مطالب کامل فسخ نکاح را مطالعه بفرمایید.
در صورتی که هر یک از زوجین حق فسخ نکاح را به جهتی از جهات دارا باشد مانند آن که دختری تدریس نموده و خود را دارای معلومات عالی معرفی کرده و در اخر شده باشد که مرد دارای زن دیگری نیست و پس از کشف شود که دختر مردم را فریب داده و بیسواد است و شوهر هم زن دیگری دارد هر یک میتواند آن را فسخ کند و چنانچه خیار فسخ یکی از آن دو به جهتی از جهات مانند اسقاط یا تاخیر در اعمال آن ساقط گردد حق فصل دیگری به قوت خود باقی است
موضوع دوم
گاهی یکی از زوجین در مدت عده طلاق بائن بر عیب طرف دیگر آگاهی یافتن میتواند از حق خیار خود استفاده کند زیرا فسخ نکاح انحلال است و با زبان رابطه زوجیت به وسیله طلاق و انحلال مجدد آن در اثر فصل مورد نخواهد داشت
فرع سوم و ولی مجنون که جنونی متصل به زمان صغر باشد چنانچه مصلحت مولا علیه اقتضا نماید می تواند در مواردی که قانون حق خیار فصل برای او شناخته نکاح را فسخ نماید خواه مجنون زن باشد یا شوهر همچنین است قیام با اجازه دادستان
فسخ نکاح از منظر فانون را مطالعه بفرمایید.